من کاری ندارم که کشور ما عرضه‌ی تعطیل کردن همه چیز و همه جا رو نداره، منطق من می‌گه کنترل شرایط با این کار شدنی بود. اینو نگفتم تا مسئولین رو زیرسوال ببرم. اونایی که قرار بوده بفهمن، تا حالا خودشون فهمیدن چه خبره، آدم‌هایی هم که نمی‌خوان بفهمن، نمی‌خوان دیگه. این رو گفتم تا بگم انجام دادن بعضی کارها شهامت می‌خواد. وقتی تو حتی جمعه‌ها هم رفتی سر این کار مسخره و خسته‌ای، باید حداقل تو این شرایط شهامتشو داشته باشی که بگی من دیگه نمیام، اما چی می‌شه؟ هیچ جایی تعطیل نمی‌شه، تو در حالی که همش باید با آدم‌ها در ارتباط باشی و می‌دونی اشتباهه و خسته‌ای، شهامت سرکار نرفتن رو نداری. بچه‌تر که بودم فکر می‌کردم چطور می‌تونن آدم‌ها کاری انجام بدن که دوست ندارن؟ چطور می‌تونن کار کنن و کار کنن و مسافرت نرن؟ چرا نمی‌زنن زیر سینی و زیر همه چیز و نمی‌رن سراغ کاری که دوست  دارن؟ چرا کاری که حالشونو خوب کنه انجام نمی‌دن؟ الان من شبیه همون آدم‌هام. تغییر محیط کاری برام سخته، چون عادت کردم و نمی‌خوام دوباره از اول تو یه محیط جدید و با آدم‌های حدید شروع کنم. در حالی که اهمیتی نداره واقعا. شهامت ول کردن و مسافرت رفتن. ول کردن و خستگی درکردن. ول کردن و قرنطینه شدن رو ندارم. یه جورایی مجبورم و یه جورایی مجبور نیستم و هر دوی این جمله‌ها به اندازه‌ی خودشون آزاردهنده است، نیست؟


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی کرشت ... شعر و اس ام اس Valerie گروه نرم افزاری سافت دکور مصباح بلاگ مقالات انگلیسی ترجمه شده فقه ربوبی ادبیات